بهروز خان محمدی *

 

جایگاه جغرافیایی‏

اسلام تپه نام روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان میاندوآب در استان آذربایجان‎  غربی که در حدود ۲۵ ‏کیلومتری شمال غرب شهر میاندوآب، در مسیر جادۀ ملکان واقع ‏شده است.

این روستا، که به شاه تپه نیز معروف است، با حدود ۱۴۰خانوار هفتصد نفر جمعیت دارد و در دشتی ‏سرسبز ـ که اطراف آن پوشیده از باغ  های سیب و انگور و مزارع کشاورزی است ـ واقع شده است. تپه  ای منفرد، صخره  ای و نسبتاً ‏مسطح در ضلع جنوب شرقی و شرق روستـا قرار گرفتـه که ارتفـاع آن از سطح روستا حدود ۱۰ متــر ‏اسـت . این تپـه، کـه در بخش مـشرف به روستـا دیواره  ای صخره  ای دارد، به تبعیت از نام روستـا شاه  تپـه یا اسلام  تپـه ‏خوانده می  شـود و آثـار تـاریخـی ارزشمنــدی برروی آن قــرار گرفتــه اسـت .

پیشینۀ  مطالعاتی‏

این اثر تاریخی با وجود اهمیت زیادی که دارد تاکنون کمتر مورد توجه و پژوهش محققان قرار گرفته است. مطالعات مربوط به این ‏اثر، به پژوهش  های باستان  شناس معروف آلمانی، پروفسور ولفرام کلایس محدود شده است که بیشتر محوطه  های باستانی ‏شمال غرب کشور و نواحی مرکزی و حتی جنوبی کشور را، با تأکید بر دورۀ اورارتو، مورد شناسایی و بررسی قرار داده است. ‏وی، که مدتی مدیر مؤسسۀ ایران  شناسی آلمان در ایران بود، در ۱۹۷۳میلادی، طی بررسی  های خود این محوطه را (با نام شاه  تپه) شناسایی و ضمن تهیۀ نقشۀ توپوگرافی تپه، طرح، تصویر، برش و موقعیت کنده  کاری  های صخره  ای، اطلاعات ارزشمندی نیز در این زمینه ارائه کرد. وی یک سال بعد نتایج تحقیقات خود را، در مجلۀ مطالعات ‏باستان  شناسی مؤسسۀ ایران  شناسی آلمان در ایران منتشر ساخت. 

ویژگی های معماری‏

محوطۀ یاد شده، که تپه  ای بیضوی شکل است، به لحاظ معماری صخره  ای از دو بخش تشکیل شده است: تراش  های ‏صخره  ای سطحی و تونل صخره  ای پله  دار.

* تراش های صخره ای سطحی

در غرب تپه، مشرف به روستا و در بخشی که قسمت عمدۀ آن را بستر صخره  ای تشکیل می دهد، آثار برش، پله  ها و کنده  کاری صخره  ای به چشم می  خورد . تراش  های انجام شده انسجام و ترتیب خاصی ندارند و ابعاد مشخصی در ‏آنها دیده نمی  شود. با وجود این، به نظر می رسد تراش  کاران این مجموعه قصد داشته  اند که با تراش دادن، بریدن و جداکردن قطعات آنها را به مقصدی که هنوز برما پوشیده است منتقل کنند. آثار چکش و قلمکاری بر روی برخی از سنگ ها هنوز برجای ‏مانده است. در برخی قسمت  ها، آثار تراش سنگ  ها به صورت مکعب مستطیلی برجای مانده و اشکالی نامشخص ایجاد ‏شده است. در برخی قسمت  ها، شیارهایی در صخره ایجاد شده که ظاهراً با هدف جداسازی قطعه سنگی صورت گرفته و بنا ‏به دلایلی، ناتمام مانده است. هرچند، آثار مربوط به بناهای شاخص باستانی هم  دوره در منطقه هنوز شناسایی نشده است اما به نظر می رسد ‏بتوان با بررسی های بیشتر مقصد سنگ های برش خورده و جدا شده را مشخص کرد. علاوه بر این، در همین بخش، در ‏صخرۀ تپه چند حفرۀ نیم  دایره نیز ایجاد شده که به نظر می  رسد کاربرد خاصی مانند هاون داشته  اند. برش  های صخره  ‏ای دیگری نیز در ضلع جنوبی و شرقی برجای مانده است. در نقشۀ ترسیمی کلایس در ضلع شرقی، فضای مستطیلی به ‏چشم می  خورد اما به لحاظ تخریب  های صورت گرفته و رانش این بخش و نیز عبور جادۀ منتهی به قبرستان، این آثار از ‏بین رفته  اند و در حال حاضر از چند و چون آن اطلاعی در دست نیست. افزون بر این، برداشت مصالح در قسمت جنوبی تپه ‏و محل اتصال به تونل صخره  ای، باعت تخریب پله  ها و تراش صخره  ای در این قسمت شده است. در همین بخش هنوز ‏آثار اندکی از کنده  کاری صخره  ای برجای مانده است.‏

* تونل صخره ای پله دار

در بخش جنوبی تپه، که مشرف به زمین  های زراعی است، بستر صخره  ای واقع شده که بلندترین قسمت تپه محسوب می  شود. هنرمندان حجار، در این ضلع، تونل مکعب ـ مستطیل عمیقی در دل صخره تراشیده  اند که به صورت مورب با شیب ‏نسبتاً تند و با جهت شمالی ـ جنوبی به سمت زمین امتداد پیدا می  کند. عمق این تونل در حدود چهل متر ‏است و احداث آن با استفاده از ۷۹ پلۀ سنگی انجام شده که به صورت یکپارچه از صخره تراشیده شده است. طول پله  ها در قسمت  ‏های فوقانی ۱۷۰، عرض ۳۰ و بلندی هرپله در حدود ۳۵ سانتی  متر است و هرچه به سمت قسمت  های انتهایی و عمیق  تر تونل نزدیک  تر ‏می  شویم این ابعاد اندکی افزایش می  یابد  به طوری که، در بخش  های زیرین طول پله  ها به  ۱۸۵ ـ ۱۹۰ سانتی  متر، عرض ‏‏۳۵ و بلندی آنها به ۴۰  ـ ۴۵ سانتی  متر می  رسد. سقف کل تونل به صورت مورب و تخت کنده  کاری شده  اما در ‏برخی قسمت  ها انحنای طاق مانندی در آن ایجاد شده و بخش  هایی از آن در زمان   نامشخصی ـ از پلۀ ۲۲ تا پلۀ ۳۸ ـ (‏احتمالاً بر اثر زلزله یا فرسایش) تخریب شده و سنگ  های ناشی از تخریب به درون تونل افتاده  اند. این ویرانی خود سبب شکسته ‏شدن سطح عمده  ای از پله  ها، به ویژه در قسمت  های میانی، شده است.با وجود عمق نسبتاً زیاد تونل، به نظر می  رسد که ‏حجاران و سنگ  تراشان به هدف اصلی خود نرسیده  اند و احداث تونل ناتمام مانده است. ظاهراً، وجود سفره  های آب زیرزمینی در منطقه ‏عملاً امکان هر گونه فعالیتی را غیر ممکن ساخته است. عدم ایجاد تغییر خاصی در انتهای تونل توسط حجاران از جمله دلایلی است ‏که ما را به ناتمام بودن ساخت آن رهنمون می  سازد.

گوردخمه‏

علاوه بر تراش  ها و تونل صخره  ای، گوردخمه  ای سنگی نیز در ضلع شرقی تپه، ایجاد شده که طول و عرض آن ۱۶۰ × ۹۰ ‏سانتی  متر است. کلایس در نقشۀ ترسیمی خود به این اتاقک اشاره کرده است ولی از سقف، ‏طاقچه و غیره گزارشی در دست نیست. در حال حاضر به دلیل رانش بخش شرقی و وجود قبرستان معاصر و منبع آب ‏روستاییان اثری از این اتاقک برجای نمانده است. به نظر می  رسد این دخمه کارکردهای متفاوت دیگری به جز تدفین داشته ‏است.کلایس معتقد است این دخمه احتمالاً با توزیع آب با عملکرد مذهبی مرتبط بوده است. 

سفال اسلام تپه‏

پراکندگی قطعات سفالی در اسلام تپه اندک است. بافت صخره ای تپه، به ویژه در بخش شمالی و غربی، وجود قبرستان ‏اسلامی روستا، منبع آب در سطح تپه و رانش بخش هایی از ضلع شرقی آن در اندک بودن مدارک سفالی تأثیرگذار بوده ‏است. در بازدید و بررسی کلایس، گزارشی درمورد آثار سفالی ارائه نشده اما کرول به کم بودن آثار سفالی در این محوطه اشاره کرده ‏است. با وجود این، در بررسی سطحی نگارنده، هفده قطعه سفال به دست آمد که هفت قطعۀ آن جزو سفال های شاخص محسوب ‏می شود. از ویژگی های این سفال ها این است که تمامی آنها با چرخ سفالگری ساخته شده اند، پوششی نخودی و نخودی تیره دارند، اغلب در حرارت ‏مناسبی پخته شده و دارای سطحی صاف و در برخی موارد صیقلی هستند. سفال های این محوطه به لحاظ فرم با ‏سفال  های محوطه  های بررسی و کاوش شده‎  ‎ای چون قالایچی بوکان، قلعه ‏بردینه و داش  تپۀ میاندوآب قابل مقایسه هستند .‏

بحث و نتیجه  گیری‏

منطقۀ شمال  غرب کشور در هزارۀ اول قبل از میلاد، جایگاه تلاقی چند فرهنگ مهم مانند اورارتویی، مادی و مانایی بوده ‏است. آثار مادی زیادی از این حکومت  ها در منطقه برجای مانده است، که از آن میان تراش  ها، پله  ها و اتاقک  های صخره  ای ‏همچون گوردخمۀ فخریکای مهاباد، دخمه  های بی  بی  کند شاهین  دژ، ایوان فرهاد ماکو، گوردخمۀ ورهرام، شدی پلدشت، چیر ‏قره  ضیاالدین، هدر و قارنی یارخ ملحم و روستای تمر سلماس، قلعه اسماعیل  آقا، مقابر سدوک ارومیه، خان دره  سی درۀ ‏قاسملو، تل تخت ناناس، کل  خرابۀ فیروزیان و غیره را می  توان نام برد. شایان ذکر است که بیشتر این آثار به دست اورارتو  ها ایجاد شده است. معماری ‏صخره  ای اسلام تپه نیز از مهم  ترین آثاری است که اورارتوها در ساخت آن دست داشته    اند. کلایس در ‏۱۹۷۳ میلادی ، ضمن بررسی بقایای این اثر و ارائۀ نقشۀ توپوگرافی و برش  های موجود، آن را به اورارتوها نسبت می  دهد. ‏وی، که پیش  تر در ۱۹۶۹ میلادی ، از محوطۀ شیطان آباد مهاباد (برد کنتۀ امروزی) بازدید و آن را بررسی کرده بود، معتقد ‏است این دو (برد کنته و اسلام تپه) به لحاظ وجود تراش  های پله  ای صخره  ای با یکدیگر قابل مقایسه  اند.  طبق نقشۀ ‏کلایس در مجموع ۲۵  پلۀ صخره  ای در ابعاد متفاوت در برد کنته ایجاد شده است. حمید خطیب ‏شهیدی نیز شیطان آباد را با شمارۀ ۵۴ در فهرست محوطه  های اورارتویی ایران قرار داده و ‏معتقد است:« این محوطه نشانه  هایی از معماری اورارتویی یا معاصر آن و آثار دیگر را در خود جای داده است». 

‏حسن زاده نیز محوطۀ قلعۀ بردینه بوکان را ـ که به لحاظ تراش  ها و پله  های صخره  ای با اسلام تپه و بردکنته ‏قابل مقایسه است و پیش  تر، در ۱۹۷۶ میلادی ، بابک راد و شاملو آن را شناسایی کرده بودند ـ مورد بازدید و ‏بررسی قرار داده است. قلعۀ بردینه دوازده عدد پله با ابعاد ۱۳۵× ۳۵ × ۱۵ سانتی  متر دارد. حسن زاده این ‏اثر را به ماناها نسبت داده است.‏ 

از سوی دیگر، مهم  ترین اثر تاریخی اسلام تپه، تونل صخره  ای ضلع جنوبی آن است. وجود تونل  های صخره  ای پلکانی در ‏چند نمونه از قلعه  های اورارتویی قابل مشاهده است که بیشتر با استفاده از شکاف  های طبیعی صخره در پیچ و خم  ها به ‏پایین هدایت شده  اند. برای مثال می  توان به تونل پلکانی صخره  ای قلعه حیدری واقع در نزدیکی روستای خضرلو در ۶ کیلومتری جنوب غرب چالدران، در شمال غرب ایران، اشاره کرد. این قلعه دارای تونل ‏پلکانی صخره ای با بقایای ۳۷ پله است که به مانند اسلام تپه در گوشۀ صخره   واقع شده و ‏به صورت مورب امتداد یافته است با این تفاوت که در پلۀ ششم انحنای تقریباً نود درجه  ای به خود می  گیرد .

در داخل خاک ماد نیز ‏نمونه چنین تونل  هایی به دست آمده است. در ۱۹۷۴میلادی ، طی کاوش در کف تالار ستون  دار نوشی جان ملایر بقایای ‏تونلی شناسایی شد که حدود ۲۵ متر طول داشت و با شیب ۳۰ درجه درون پشته  ای صخره  ای کنده شده بود. آن بخش از تونل که در صخره کنده شده است ۸/۱ متر پهنا و ۷/۱ متر بلندا و در ‏مجموع ۴۳ پله دارد که به صورت کم عمق و نامنظم کنده شده  اند.کاوشگران معتقدند کار کندن تونل احتمالاً ‏ناقص مانده و به پایان نرسیده است. پیشنهادهای کاربری این تونل، از جمله تهیۀ آب، انباری و آرامگاه را خود کاوشگران ‏رد کرده  اند. اخیراً، عطایی با استناد به برخی شواهد، فرضیۀ« مکان زیرزمینی مقدس که در آن مراسم ‏مذهبی انجام می  شده است» را در مورد این تونل مطرح کرده، فرضیه  ای که اثبات آن دشوار است. 

تونل  های پله  دار دیگری نیز در محوطه  های اورارتویی خارج از ایران به ویژه، در شرق ترکیه، گزارش شده است. از جملۀ مهم  ترین این محوطه  ها می  توان به ‏محوطۀ باگین در منطقۀ پری شامل قلعه با دو تونل پله  دار و دو کتیبه از منوا؛ محوطۀ پالو در ناحیۀ الازیغ ‏شامل قلعه با تونل پله  دار؛ اسکی پرتک قلعه؛ و حسن قلعه در منطقۀ ارزروم با کتیبه  ای از منوا؛ ‏تونل پله  دارخارپوت قلعه در الازیغ؛ قلعه کوی و قلعه مازگیرت در منطقۀ ‏تونجلی؛ دلیک تاش در الازیغ؛ اغیل در دیاربکر، با دو تونل پله  دار؛ کاماخ در ‏منطقۀ ارزینجان اشاره کرد .

هوبرتوس فن  گال نیز در ۱۹۶۷ میلادی از وجود ۵۱ محل در آسیای صغیر خبر می  دهد که دارای تونل  های صخره  ای هستند که به جز شماره ۵۱ ‏مابقی از مرکز حکومت اورارتو فاصله نسبتاً زیادی دارند و اغلب در نواحی شمال مرکزی ترکیه واقع  اند.  کلایس معتقد است بیشتر این  تونل  ها به چشمه  ها یا کنار رودخانه  ها منتهی شده  اند تا آب ‏قلعه دور از دید دشمن تأمین شود. البته این احتمال هم وجود دارد که این تونل  ها به منزلۀ منبع آب، انباری، آرامگاه، گریزگاه و مخفیگاه مورد استفاده قرار گرفته باشند‏. 

نتیجه اینکه، تراش  های صخره  ای اسلام تپه، بردکنته، قلعه بردینه، قلعۀ ‏اسماعیل  آقا و تونل  های اسلام  تپه و قلعۀ حیدری و دیگر محوطه  های مشابه مناطق اطراف مانند تونل نوشی  جان، به لحاظ ‏ساختاری تشابه قابل ملاحظه  ای با یکدیگر دارند و چه بسا هنرمندان سنگ  تراش در احداث آنها از منبع و سرچشمۀ ‏واحدی الهام گرفته  اند. بر این اساس، می  توان گفت آثار صخره  ای اسلام تپه میاندوآب به دست اورارتوها ساخته شده است. سپس، در نیمۀ نخست هزارۀ اول قبل از میلاد و ‏با تأثیرپذیری از این سبک معماری، آثار مشابهی در محدودۀ مشترکی که دائم بین ‏اورارتوها و ماناها دست به دست می  شد، ایجاد شده است.

* کارشناس ارشد باستان  شناسی ادارۀ کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آذربایجان غربی