تبریز شانه‌به‌شانه تاریخ قد می‌کشد

علی اصغر شعردوست ، نویسنده و پژوهشگر

نقش مردمان بیدار و ظلم‌ستیز جای‌جای میهنمان در مبارزه با استبداد و به دست آوردن حکومت قانون و صدور فرمان مشروطه قابل‌توجه، تعمق و تبیین است، اما در این میان نقش تبریز و رادمردانش همانند ستارخان و باقرخان و مقاومت یازده‌ماهه مردم تبریز در ثمر دادن نهضت مشروطیت شایسته توجهی ویژه بوده و است.

مردمان این خطه از سرزمین نورانی‌مان که در روزگاران سخت مردان و زنان‌شان پهلوانان داستان‌ها بوده‌اند، نیازمند بازخوانی است. از مشروطیت تا بامداد انقلاب اسلامی در بیست و نهم بهمن‌ماه سال ۵۶ تا پیروزی انقلاب اسلامی و تا عاشوراییان دشمن‌شکن در دفاع مقدس… و شهیدان راه مبارزه با استبداد و تجاوز… ‏بیش از ١٠٠ سال است که مجاهدان افسانه‌ای تبریز در خواب و بیداری، دیوارها را می‌شکافند و حیاط به حیاط و خانه به خانه می‌رزمند تا شاهد آزادی و قانون را در برکشند. ‏آری، ایران و ایرانی آزادی و قانون را به بهای جان‌های عزیزی فرا چنگ آورده است که خون‌شان به دیوارها و سنگفرش‌های کوچه‌ها و ‏خیابان‌های این شهر دلمه بسته است. مجاهدان پاکباخته‌ای که به یک اشارت سردار ملی و سالار ملی آماده به سر دویدن بودند… آذربایجان و مرکز آن تبریز، کهن‌دیاری که در همه روزگاران سینه در برابر توفان‌ها سپرکرده و در تاریخ، نام و نشانی جاودانه یافته است. سرزمین روشنایی‌ها و پاکی‌ها و خاستگاه مهر ایزدی. ‏

چکادهای سرافراز این خطه گواهان دلیری و پایمردی‌اند، رودهای خروشان این سرزمین رودپردازان مهر و وفایند و مردمان آتروپاتکان که به چشمی شعله شعر دارند و به دیگر چشم شعاع شعور. شگفتا از این جاودانه خطه و جاودانه دیار! ‏اینجا تبریز است. در اینجا حقایق چندان جاودانه‌اند که مرزهای تاریخ و فسانه در هم می‌آمیزند. ‏حقیقت در این خطه خطر خیز به افسانه دیگر می‌شود… و افسانه‌هایند که آذربایجانی و تبریزی را از روزگاران کهن تا اینجا و اکنون رسانده‌اند. افسانه آزادگی‌ها وجانفشانی‌ها و افسانه مهر و وفا… آری، اینجا سرزمین آتش‌هاست. اینجا هر دلی آتشکده‌ای است که گرما و روشنای ایزدی می‌افشاند، برجان‌ها و جهان‌ها… ‏هنوز شمشیر فرو نیفتاده مجاهدان بر فراز قلا‏ع و قلل این کهن سرزمین می‌درخشد و چهره خون‌رنگ او بر دیده‌ها و دل‌ها جنونی ناشناخته می‌افشاند… ‏تاریخ ادامه می‌یابد و افسانه‌ها ادامه می‌یابند… من اینک از عمق رویاهای «ارگ» باز می‌آیم.

چشم‌هایم هنوز از خاطره و رویا لبریز است. گویی نگاهم در لایه ابریشمین یادواره‌ها پیچیده است و از کوچه‌های تنگ و باریک تاریخ باز می‌گردد. انگار کودکیم هنوز بر فراز دیوارهای «ارگ» ایستاده است و پنهانی به آنچه در پس دیوارها می‌گذرد می‌نگرد. آن کودکی دیرآمده که می‌خواهد از واقعیت ویرانه به جشنواره رویاها پناه ببرد و دیوارهای نیمه فروریخته باورها را ببیند. ببیند که چونان پاسداری از فراز باورها، شهر را می‌پاید و از برق نگاه همواره بیدارش، اهریمن می‌گریزد. از عمق رویاهای ارگ باز می‌آیم که ردپای کودکی‌ام بر شانه دیوارهایش مانده است و اکنون پیشانیم می‌سوزد از داغی نیاز و نیایشی که مسجد کبود مرا به آن خوانده بود و من به ناگاه در کبودین آسمان شهر، پرنده‌ای شده بودم که روی بال‌هایش استجابت دعاهایش را با خود می‌برد. از انحنای ظریف نقش‌های کاشی در مسجد کبود گلی چیده‌ام. اینک گل را چون ارمغانی به «مقبره الشعرا» می‌برم. شاعران چشم انتظار گل نیایش‌اند تا در طراوت مقدسش شور طبع‌شان تپیدن آغاز کند، تا کلمه آغاز شود، در دست‌هایم گلی از کاشی‌های کبود می‌برم، در نگاهم نیز تصویر نیلی همه آسمان‌های خدا را که از پی نمازی صمیمانه آمده است و در مردمک‌هایم خانه کرده است. از کوچه‌های صمیمی شهر عبور می‌کنم: کوچه‌هایی که هنوز دل به مهر حماسه ستارخان و باقرخان دارند. کوچه‌هایی هنوز و همیشه گذرگاه سپاهی که در پی حق و آزادی می‌رفتند. کوچه‌هایی که هنوز و همیشه به یاد خواهند داشت شیخ شهیدی را که پرچم اسلام بر دوش به تظلم و دادخواهی فریاد کرده بود و شیخ محمد خیابانی اسطوره همیشه شهر شده بود. کوچه‌های این شهر و تمام پنجره‌هایی که به این کوچه‌ها گشوده می‌شوند به یاد دارند مردانی را که از پس درهای بسته در این کوچه‌ها گام نهادند، حق را فریاد کردند و شهادت را چونان رسمی از خود به جا نهادند.

کوچه‌ها… کوچه‌های تبریز و ستارخان و شیخ محمد خیابانی و ثقه‌الاسلام و… . بگذارید تبریز و مشروطیت را یک‌بار عمیق‌تر بنگریم، چرا که ایران عزیز ما قانون‌خواهی و مبارزه با استبداد را در دوران مشروطیت هنوز وامدار تبریز است و تبریزی… در دوران مشروطیت نیز تبریز جانباز در برابر خودکامگان خون‌آشام به پا ‏خاست و پایمردی‌ها و جان‌فشانی‌ها کرد و این‌گونه هم بلاگردان ‏ایران شد و هم آغازگر حاکمیت قانون و اراده مردم. هنوز داستان قهرمانی‌ها و قهرمان‌های تبریز، این شهر مردخیز در همه سوی به زبان‌ها و یاد آنان در دل و جان‌هاست؛ ‏مجاهدان وارسته‌ای که با گذشت بیش از یک سده، هنوز خوشحال بر در و دیوار امیرخیز، خیابان، نوبر، لیل آوا، شام غازان، ‏ویجویه، اهراب، چرنداب، قراملک و محلات دیگر پیمان خون نشان ‏آنان را فریاد می‌آورد؛ پیمان آزادی و قانون. ‏

بیش از یک‌صد سال است که مجاهدان افسانه‌ای تبریز در خواب و بیداری، دیوارها را می‌شکافند و حیاط به حیاط و خانه به خانه می‌رزمند تا شاهد آزادی و قانون را در برکشند. ‏آری، ایران و ایرانی آزادی و قانون را به بهای جان‌های عزیزی فرا چنگ آورده است که خونشان به دیوارها و سنگفرش‌های کوچه‌ها و ‏خیابان‌های این شهر دلمه بسته است؛ مجاهدان پاکباخته‌ای که به یک اشارت سردار ملی و سالار ملی آماده به سردویدن بودند. ‏اگر گوش بسپاریم و گوش بسپارند، هنوز از همه میادین تبریز صدای طبل و شیپور شنیده می‌شود و صدای جوانانی که جامه ملی ‏به تن کرده و پیکرها‌شان را به قطارهای فشنگ آراسته‌اند، در میادین تبریز که همه به میادین مشق تبدیل شده بوده، به گوش می‌رسد و فریادهای رسایی که از فراز منابر، تبریز و آذربایجان را به پای فشردن درخواسته‌های به‌حق خود فرا می‌خواندند. ‏

فریاد ثقه‌الاسلام، شیخ سلیم، میرزا حسین واعظ، میرزا غفار زنوزی، میرزا علی و‌یجویه‌ای، ملا حمزه خیابانی و… که با آیات ‏الهی و اشعار حماسی در همه سو شور و شعور بر‌می‌انگیختند. ‏فریاد شیخ علی چرندابی که هرگاه کفن‌پوش و شمشیر در دست در کوچه و بازار به راه می‌افتاد، شهری در پی‌اش روان می‌شد. اینک مساجد، بازارها، بازارچه‌ها، باغ‌ها، حیاط‌ها و خانه‌های دیر سال تبریز نه فقط جلوه‌هایی از میراث فرهنگی نیاکان ما، که یادآور آن سال‌های خون و آتش‌اند… سال‌های نبرد با استبدادگران داخلی و بیگانگان متجاوز… آری مردم آذربایجان که هماره به ایمان و اراده شناخته‌اند، با قیام خونین خود پای در راهی نهادند که آزادی و حاکمیت قانون را در پی‌داشت.

اگرچه مغرضان و معاندان همواره ‏کوشیده‌اند نهضت مردم مسلمان و فرهنگمند آذربایجان را شورشی ‏کور و متعصبانه بنمایانند اما تأکیدهای روشن مردم تبریز و انجمن ملی تبریز با تشکیل مجلس و تصویب قانون اساسی و به‌طور کلی حاکمیت قانون به جای اراده اشخاص و نیز تامین حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی نشان از یک انقلا‏ب پیشرو و مترقی دارد و اگر چه حکومت استبداد و اختناق می‌کوشید این انقلاب مترقی را، حرکتی ضد مذهبی و وابسته به بیگانگان نشان دهد اما ‏مردم آذربایجان و تبریز نهضت بزرگ خود را نهضتی برخاسته از اعتقادات دینی خود می‌دانستند،  مگر می‌توان نقش روحانیون و واعظان شناخته تبریز را در ‏هدایت نهضت نادیده گرفت؟  مگر ستارخان همواره نمی‌گفت من به دستور علمای نجف ‏می‌جنگم.

به شجاعت و ایمان پاسخ داد که من زیر بیرق حضرت عباس هستم. ‏مگر مهم‌ترین پایگاه نهضت مشروطیت مساجد تبریز نبودند؟ این انقلاب بزرگ را چگونه می‌توان یک حرکت وابسته به ‏بیگانگان دانست؟ مگر جنایات وحشیانه نیروهای بیگانه در تبریز فراموش شده است؟ ‏مگر درخواست هفت ماده‌ای مردم و انجمن ملی تبریز دست بیگانگان را از دخالت در حکومت ایران قطع نمی‌کرد؟

ثقه‌الاسلام و دیگر مجاهدان راه آزادی و قانون را بر بلندی تاریخ می‌بینیم که در عاشورای حسینی به‌دار آویخته شدند. بگذار همه دنیا بداند که آذربایجان جانباز درس شهادت را در مکتب حسین (ع) آموخته بود، که آن‌سان قهرمانانه پای در آوردگاه زمان نهاد و جان‌ها فشاند. آذربایجان و تبریز یاد آن روزها و آن خون‌ها را همواره به اندازه آزادی و قانون گرامی خواهد داشت و هرگز از این راه مقدس که پای در آن نهاده عقب نخواهد نشست.

 این همان تبریز دریادل که چندین روزگار/ سد سیل دشمنان بوده است چون کوه گران/ این همان تبریز کاندر دوره‌های انقلاب/پیشتاز جنگ بوده و پهلوان داستان / این همان تبریز کزخون جوانانش هنوز/ لاله‌گون بینی همی رو دارس دشت مغان/ این همان تبریز روئین‌تن که در میدان جنگ/ از مصاف دشمنان هرگز نپیچیدی عنان/ با خطی برجسته در تاریخ ایران نقش‌بست/ همت والای سردار میهن ستارخان/ این همان تبریز کز جانبازی و مردانگی/ در ره عشق وطن صد ره فزون داد امتحان/ این همان تبریز که امثال خیابانی در او/ جان برافشانند بر شمع وطن پروانه سان/ این همان تبریز خونین دل که برجانش زدند/

دوستان زخم‌زبان و دشمنان نیشِ سنان تبریز و رادمردانش بوده و هستند که در روزگاران سخت مردان‌شان پهلوانان داستان‌ها بوده‌اند، از مشروطیت تا بامداد انقلاب اسلامی در بیست و نهم بهمن‌ماه سال ۵۶ تا پیروزی انقلاب اسلامی و تا عاشوراییان دشمن‌شکن در دفاع مقدس… و شهیدان راه مبارزه با استبداد و تجاوز… تبریز، سرنهاده در دامان سرخ‌فام «عینالی» و گسترده تا شکوه سهند… تبریز، سینه سپر کرده در برابر حوادث… افتادن و برخاستن … از نو تازه شدن و از ویرانه‌ها شکوفا شدن.

میراث ملموس ایران - برج آرامگاه اخنگان

سیامک صحافی *

مشهد یکی از کلان شهرهای ایران و قطب گردشگری مذهبی کشور است که در کنار گردشگری دینی به واسطه تاریخ و تمدن دیرینه این سرزمین، تاریخی و فرهنگی نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هرچند طی چند سال اخیر به قطب گردشگری سلامت نیز تبدیل شده است، برج آرامگاه اخنگان با معماری زیبا، معمای چند صد ساله در دشت توس است.

ویژگی‌های فرهنگی و مذهبی مشهد سالانه میلیون‌ها زائر و مسافر را به این شهر می‌آورد، ورود زائران موجب گردشگری مشهد و دیگر شهرهای استان خراسان رضوی شده است. 

یکی از جاذبه‌های تاریخی و فرهنگی شهر مشهد که در محدوده شهر تاریخی توس قرار دارد برج آرامگاه اخنگان است، این اثر تاریخی مورد بازدید گردشگران زیادی قرار می‌گیرد، بنای اخنگان آرامگاهی تاریخی است که قدمت آن به قرن نهم هجری بازمی‌گردد. امروزه با گذشت ۶ سده، هویت شخص یا افرادی که در این بنای تاریخی آرمیده‌اند، هنوزدقیقا مشخص نیست. 

میل اخنگان کجاست؟ 

میل اخنگان در ۲۲ کیلومتری مشهد و در مجاور مسیر روستای پاژبه شهر توس قرار دارد، میل اخنگان که با نام میل اخنجان نیز شناخته می‌شود، از جمله جاذبه دیدنی شهر مشهد است که در فاصله حدود ۱۰ کیلومتری از شرق شهر تابران توس و در نزدیکی روستایی به همین نام، قرار گرفته است. برای بازدید از این بنای تاریخی از جاده مشهد- قوچان در سه‌راه فردوسی، مسیر خود را به‌سمت شهرتاریخی توس تغییر داده و در کنار آرامگاه فردوسی، به سمت جاده معین‌آباد و روستای پاژ مسیر را ادامه دهید، میل اخنگان در مجاورت این مسیر قرار دارد. 

معرفی بنای اخنگان

این بنا، آرامگاه فردی با هویت نامعلوم است که داستان‌ها و روایت‌های مختلفی درباره آن وجود دارد، برخی بر این باور هستند که نقش و نگارهای زنانه‌ای که روی برج مشاهده می‌شود، نشان از هویت پیکر متوفی دارد؛ ایشان معتقد هستند که فرد مدفون گوهر تاج، خواهر گوهرشاد، همسر شاهرخ تیموری است. این در حالی است که گروهی دیگر آن را منتسب به دختری هندی می‌دانند که از مریدان امام رضا (ع) بود و هنگام سفر برای زیارت، از دنیا رفته است. برخی دیگر نیز تصور می‌کنند، این بنا، آرامگاه دسته‌جمعی افراد مهم و متشخص است. اما نباید از این نکته غافل شد که صحت این نظریات، به اثبات نرسیده است. با این وجود بنای اخنگان به‌عنوان یک اثر تاریخی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. 

تاریخچه بنای اخنگان

باستان‌شناسان و کارشناسان معماری با در نظر گرفتن سبک معماری اجرا شده در این بنا، قدمت ساخت آن را به دوره تیموریان نسبت می‌دهند. در این راستا برخی از محققان معتقدند، علت انتساب پیشینه میل اخنگان مشهد به دوران تیموریان، به‌دلیل استفاده از کاشی‌های مربعی شکل و منقوش در ساخت آن است. 

گروه دیگری از محققان و پژوهشگران تاریخی قدمت این برج تاریخی را متعلق به نیمه نخست قرن نهم هجری می‌دانند. برخی دیگر نیز با در نظر گرفتن نوع ساخت، معماری و تزیینات انجام شده در برج مقبره، پیشینه آن را به دوران ایلخانی نسبت داده‌اند. با کنار هم قرار دادن این نظریات می‌توان به‌طور کلی نتیجه گرفت، این اثر ملی و تاریخی کشور احتمالا متعلق به قرن نهم هجری قمری است که طراح و سازندگان آن سعی در ساخت یکی از بهترین و بی‌نظیرترین بناهای دوران داشته‌اند و با بهره‌مندی از الگوها و سبک‌های معماری حکومت ایلخانیان که مقارن با دوران قبلی خود است، توانسته‌اند به این مهم دست یابند، اثری که امروزه از شاخص‌ترین آثار تاریخی و جاذبه‌های گردشگری در استان خراسان رضوی و شهرستان مشهد محسوب می‌شود. 

هرچند سال ساخت آن به‌طور قطع مشخص نیست؛ می‌توان شباهت‌هایی در ساختمان آن به بنای مسجد جامع گوهرشاد که به سده ۹ هجری قمری تعلق دارد و نیز عمارت امیر چخماق یزد که در اوایل قرن ۹ هجری قمری ساخته شده است، یافت. 

معماری میل اخنگان

معماری میل اخنگان متعلق به دوران تیموریان است و این بنا عمری بیش از ۵۵۰ سال دارد. معمار سازنده این بنای آجری و کهن، برجی مقبره‌گونه را برای آن در نظر گرفته که دارای ارتفاعی بیش از ۱۷ متر است. سازندگان آن را روی سکویی دایره‌ای و با هشت نیم‌ضلعی ساخته‌اند. نمای بیرونی ساختمان آرامگاه نیز به‌شکل مدور است که با هشت نیم‌ستون به زیبایی تزئین شده است. 

معماری و کاشیکاری‌های انجام شده در بنای میل اخنگان، بسیار زیبا و چشم‌نواز است. این بنای تاریخی از آجر ساخته شده است و با هنرمندی در به‌کارگیری قطع ه‌های کاشی به رنگ‌های لاجوردی و فیروزه‌ای تزئین شده است که به‌شکل‌های مختلفی از جمله مستطیل، چند ضلعی و ستاره چلیپا برش خورده‌اند. 

همچنین در تزئین این کاشی‌ها از نقوش برجسته و مختلف بهره گرفته‌اند. داخل بنا نیز سنگ قبری به طول ۱۱۰ سانتی‌متر، عرض ۵۰ سانتی‌متر و ارتفاع ۴۰ سانتی‌متر قرار دارد که روی آن با خط ثلث و نسخ متنی نوشته شده است. از دیگر نکات در مورد معماری بنا، فضای داخلی آن است که بدون هیچ نقش و نگار و تزئینی ساخته شده است؛ در حالی که نمای خارجی آن، از دیوار گرفته تا نیم‌ستون‌هایش را با کاشی تزئین کرده‌اند. 

در قسمت حاشیه زیر سقف میل اخنگان، می‌توان اثری که احتمالا متعلق به کتیبه‌ای است که در گذشته وجود داشته است، مشاهده کرد. به نظر می‌رسد این کتیبه روی گچ نوشته شده که امروزه قسمت عمده‌ای از آن، تخریب شده است. 

بازدید از میل اخنگان

میل اخنگان در مجاورت مسیر روستای پاژ قرار دارد و بازدید از آن برای مسافرانی که در آن مسیر هستند، به آسانی میسر است.

* پژوهشگر و رئیس انجمن تاریخ و میراث ایرانیان

With the tangible heritage of Iran in UNESCO - The Persian Qanat

 

 

By : Siyamak Sahafi , Researcher and president of the Iranian History and Heritage Association

Qanat is a ymbol of civilization, tradition and culture in desert regions with arid climate and an outstanding example of using architectural complicated systems in Iran. In fact, Qanat is a tunnel-like channel underground which collects water from a main water source naming "mother well" in order to conduct water along tunnels and finally enable settlement and agriculture. The place where the water of Qanat exits from the surface is named Mazhar

A traveler flying over Iran can see plainly that the country has an arid climate. The Iranian plateau is largely deserted. Most of Iran (excepting areas in the northwestern provinces and along the southern shores of the Caspian Sea) receives only 6 to 10 inches of rainfall a year. Other regions of the world with so little rainfall (for example the dry heart of Australia) are barren of attempts at agriculture.

Yet Iran is a farming country that not only grows its own food but also manages to produce crops for export, such as cotton, dried fruits, oil seeds and so on. It has achieved this remarkable accomplishment by developing ingenious system for tapping underground water. The system, called qanat (from a Semitic word meaning “to dig”) was invented in Iran thousands of years ago, and it is so simple and effective that it was adopted in many other arid regions of the Middle East and around the Mediterranean” (Wulff-Dieter Heintz)

The origin of the word qanat is still controversial. Some believe that it has a Persian origin and changed into the present pronunciation. According to this theory the word qanat derives from the Persian word Kene, which means digging. However, some believe that this word is originally Arabic, from which the English word canal has derived. Throughout the world there are over 27 names for this traditional technique. For example, the names used in southwest Asia are: Quanat, Can ant, Connought, Kanat, Khanate, Khad, Kanayet, Ghannat, Karez, Kariz, Kahriz, Kahrez, Karaz, Kakoriz, and Falaj 

In addition, one may come across the following names for qanat in northern Africa: Foggara, Faghare, Mayon, Iffeli, Negoula, Khettara, Khottara, Rhettara, and Foggaras

All these names refer to a horizontal tunnel, which drains groundwater, usually in alluvial fans. The mechanism of this structure is the same around the globe; a horizontal tunnel with a gentle slope that partly cuts through the aquifer. Water in saturated layers seeps into the tunnel, accumulates and flows down the tunnel

It is very typical for deserts to have a landscape of many craters in a row. The craters, which can be easily seen from air, are actually the mouths of a Qanat’s shaft wells running across a desert. These wells are vital for Qanats as they act as means of ventilation as well as a way through which debris and excavated materials can be hauled onto the surface International Centre on Qanats and Historical Hydraulic Structures in Iran there are Qanats with lengths over 10 km, sometimes cutting through a very hard formation

It is amazing how a qanat 70 km long can be constructed by a human being. This is why in some rural areas; locals attribute the creation and construction of qanats to supernatural powers or creatures such as genies. But the fact is that these long qanats were invented by normal people hu s of years ago, and extended by by their offspring during periods of drought as far as the aquifer would allow in order to keep the qanat discharge steady. Thus, a qanat became longer and longer through years where the pick axe was handed down from father to son

This process resulted not only in the physical development of qanats, but also in the accumulation of knowledge and the buildup of a distinct civilization- qanat civilization, which is rooted in the technical characteristics of the qanat. In general, qanats are examples of how deeply culture, environment and technology are interwoven. They cut through history, and bring not only water to quench the thirst of lands, but also this priceless message: Earth is our kind mother as long as we are grateful sons

Qanat is a gently sloping subterranean canal, which taps a water-bearing zone at a higher elevation than cultivated lands. In 2014 there have existed some 37000 active qanats running all over Iran, discharging about 7 billion m3 groundwater a year. A qanat consist of a series of vertical shafts in sloping ground, interconnected at the bottom by a tunnel with a gradient flatter than that of the ground

The first shaft (mother well) is sunk, usually into an alluvial fan, to a level below the groundwater table. Shafts are sunk at intervals of 20 to 200 m in a line between the groundwater recharge zone and the irrigated land. From the air, a qanat system looks like a line of anthills leading from the foothills across the desert to the greenery of an irrigated settlement

Qanat engages a variety of knowledge and its studying entails an interdisciplinary approach. In a traditional realm, qanats are embraced by a socio-economic system that guarantees their sustainability. The facets of this socio-economic system operate closely together and make it possible for the qanats to remain into future

There are Eleven Persian Qanats which represent the rest areas for workers, water reservoirs, and watermills; they are located in six provinces and have been registered as the twentieth cultural heritage of Iran, due to their unique technology, antiquity, architectural style, length and other characteristics

 Qasabeh Qanat in Gonabad city, Khorasan Razavi province: The oldest and deepest Qanat in Iran dated back to Achaemenid era

 Zarch Qanat in Yazd city, Yazd province: The longest Qanat in Iran with 100 km length, dated back to 2-3 thousand years ago

 Hasan Abad Qanat in Mehriz city, Yazd province: With 700 years history (8th century AH) in Pahlavanpour garden and next to Mirza Nasr Allah mill

 Moon Qanat in Ardestan city, Isfahan province: The only double-deck Qanat in the world and the most surprising Qanat in Iran established about 800 years ago

 Baladeh Qanat in Ferdows city, South Khorasan province: Related to Sassanid era irrigating huge parts of agricultural lands

 Vazvan Qanat in Vazvan city, Isfahan province: With 2500 to 3000 years history and Mozd Abad Qanat in Meymeh city, Isfahan province with underground dams as the most important characteristic

Akbar Abad and Qasem Abad Qanat in Baravat, Bam county, Kerman province: the twin Qanats full of water, with more than 100 years history, supplying the water of agricultural lands in the region

 Goharriz Qanat in Jupar city, Kerman province: dated back to Safavid period about 750 years ago

 Ebrahim Abad Qanat in Arak city, Markazi province: related to 800 years ago (6th and 7th century AH)