«آبشار ویکتوریا» یک میلیون گردشگر برای 2 کشور به ارمغان آورد

خبرگزاری میراث فرهنگی ـ بینالملل ـ درراستای اجرای سیاست توسعه توریسم درشهرها ومقصدهای مختلف بریتانیا، امسال شهر "هال" برای 4 سال آینده، به عنوان شهر فرهنگ و گردشگری این کشور تا سال 2017 معرفی شد.این شهر که به عنوان زادگاه شاعرانی چون "فیلیپ لارکین"،" دندی وسوانسی بی"و "بت لیسستر" شهرت دارد، برهمین اساس واجد شرایط برای این موقعیت دانسته شده است. شهرهال همچنین دارای گالری "فرنز" و تئاتر"تروک" است.دولت بریتانیا هر 4 سال یک بار با هدف کمک به گردشگری و اقتصاد محلی در شهرهای مختلف و دور و نزدیک دراین کشور، دست به انتخاب مقصد گردشگری تازهای میزند که طی 4 سال با کمک رسانهها مراکز و فعالان گردشگری و فرهنگی کشور مردم را تشویق به سفر به آن مرکز ومقصد انتخاب شده میکنند.دبیرفرهنگی ستاد انتخاب مقصدهای گردشگری بریتانیا "ماریا میلر" با تایید این تصمیم ، شهر هال را شایسته کسب این عنوان دانست.برنامه انتخاب شهرفرهنگی یا مقصد گردشگری بریتانیا برای مدت 4 سال از سال 2008 و در تلاش برای انتخاب دوباره لیورپول و موفقیتهای آن به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا در سال 2008 از سوی اجلاس وزیران بریتانیا شکل گرفت .به هر روی شهرهایی که برنده این عنوان میشوند، به هیچ عنوان هیچ بودجه مالی مستقیمی از دولت بریتانیا دریافت نمیکنند. از این رو اجرای این برنامه تنها از نظر تبلیغاتی و روانی کمکی به بهبود اقتصاد محلی و گردشگری شهرهای انتخاب شده، محسوب میشود.شورای شهر هال در بیانیهای رسمی یادآور شد که با الهام از شعر "روزها" اثر"لاریکین "، قرار است هر روز از سال 2017 به توصیف تفاوتهای زندگی درشهر هال ، با دیگر شهرهای بریتانیا و جهان اختصاص یابد.مدیر اجرایی موسسه "ویزیت انگلند"، "جیمز برسفورد" با استقبال از این تصمیم گفت :«فوقالعاده است که هال به عنوان شهر فرهنگ بریتانیا در سال 2017 انتخاب شده است. زیرا شهر هال میراث غنی از آثار دریایی دارد.»وی افزود:«این عنوان ،یک نشان فرهنگی و افتخارو نیز فرصتی طلایی برای هال است تا به عنوان یک مقصد گردشگری فرصت وتوان رشد و جذب سرمایهگذاریهای مهم را بدست آورد و این موسسه برای تحقق همین هدف همکاری میکند.»او افزود:«امیدوارم شهر هال تمام توان بالقوه خود را در بهره گیری از میراث فرهنگی خود به کار بگیرد و ما با استفاده از این موققعیت، شاهد برگزاری انواع مراسم و برنامهها و همایشها و جشنها باشیم.
خبرگزاری میراث فرهنگی ـ بینالملل ـ درراستای توسعه اصول ومعیارهای نوین مدیریت در سایت های فرهنگی و گردشگری برای کاهش تخریب درکنار بیشترین بهره مادی و معنوی، سمینار بینالمللی مدیریت گردشگری در سایتهای میراث فرهنگی از سوی سازمان گردشگری جهانی برگزار میشود.به گزارش UNWTO این سمینار قرار است به مدت دو روز از 17 تا 18 فوریه 2014 در کشور دومنیکن برگزار شود.از دیگر سو کنفرانس مشابهی نیز از سوی یونسکو با عنوان استفاده از میراث فرهنگی و طبیعی در توسعه پایدار از 24 تا 26 مارچ سال جاری دربرگن نروژ برگزار میشود.هدف از برگزاری این همایشها بررسی و کشف نقاط ارتباط و ایجاد نیروی مشترک درسه حوزه میراث طبیعی، فرهنگی و معنوی برای تحقق خواستها و تامین منافع درهر سه حوزه است.کشف ازابزارها و مکانیسمهای محلی و منطقهای و فعالیتهایی که می توانند به عنوان یک کل سیستمی تشریک مساعی ایجاد کنند، از دیگر هدفهای اعلام شده در برگزار این کنفرانسهاست.
خانهی «حسین بهزاد» که برخلاف وصیت این استاد مینیاتوریست، به فضای اداری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تبدیل شده بود، پس از مرمتی، بار دیگر به موزهی هنرهای سنتی تبدیل شد. دیماه 1371 خانهی حسین بهزاد، طبق قرادادی به سازمان میراث فرهنگی اهدا شد تا خانهای که این هنرمند نقاشیهای ایرانی اواخر عمرش را در آن سپری کرد، طبق وصیتش به موزه تبدیل شود و سازمان هم مسوول حفظ و صیانت از این خانه باشد؛ اما در چند سال اخیر، این خانه که زمانی محل آمد و شد شاگردان بهزاد و نگارگران بود، به فضای اداری تغییر کاربری داد، چنان که باعث نارضایتی و شکایت بازماندگان استاد بهزاد شد. حالا و پس از چند سال چالش بر سر چگونگی تملک و حفظ این خانه، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بر آن شد تا به وصیت این نقاش ایرانی جامهی عمل بپوشاند. بعدازظهر امروز (یکشنبه، 20 بهمنماه) خانهی استاد حسین بهزاد بار دیگر درهایش را روی هنرهای سنتی ایرانی گشود و به موزهی هنرهای سنتی تبدیل شد. بهمن نامورمطلق - معاون هنرهای سنتی و صنایع دستی - که پس از آمدنش به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پیگیر بازگرداندن خانهی حسین بهزاد و عمل کردن به آن چیزی شد که این استاد مینیاتوریست ایرانی در وصیتش خواسته بود، به خبرنگار سرویس صنایع دستی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت: خانهای که استاد بزرگ نقاشی ایرانی در اواخر عمرش در آن زندگی میکرد، در توافقی در اختیار سازمان قرار داده شد که در حوزهی مینیاتور و نگارگری استفاده شود؛ ولی متأسفانه در دورهی گذشته، کارکرد آن را تغییر دادند و به مرکزی اداری تبدیل شد. وی اظهار کرد: تغییر کاربری این خانه سبب اعتراض و گلهی بازماندگان استاد بهزاد و شاگردانش شده بود. بنابراین پس از حضورم در این سازمان، از طریق آقای نجفی - رییس پیشین سازمان میراث فرهنگی و گردشگری - پیگیر شدیم کارکرد اصلی این خانه، به آن بازگردانده و دوباره محلی برای نگارگری و هنرهای سنتی شود. معاون صنایع دستی با بیان اینکه خانه در اختیار موسسهی «میراث ایرانیان» بود و اکنون پس گرفته شده است، ادامه داد: حضور آنها در این خانه اشکال داشت و ما پس از تحویل گرفتن، خانه را مرمت کردیم تا شکل اولیهی آن بازگردد و به مرکزی فرهنگی و هنری تبدیل شود. اکنون در این خانه چهار گالری به نام استاد بهزاد و آثارش ایجاد شده است. به گفتهی او، خانه در زمانی که به فضایی اداری تغییر کاربری داده شده بود، اندکی نیز با دخل و تصرف در معماری مواجه شد که تلاش کردیم با مرمت دوباره، فضای اصلی آن بازگردد. خوشبختانه کار اصلی را انجام دادیم و امروز این خانه با حضور رییس سازمان، خانوادهی استاد بهزاد و جمعی از هنرمندان، پیشکسوتان و شاگردان او، رییس منطقهای اکو و رایزنان پاکستان و تاجیکستان افتتاح شد. نامورمطلق همچنین به برپایی نمایشگاهی از آثار منصور وفایی، آخرین هنرمند بازماندهی نقاشی قهوهخانهای، در یکی از گالریهای خانهی بهزاد اشاره و بیان کرد: در حالی که آثار این هنرمند نقاشی قهوهخانهای در خانهی بهزاد بهنمایش درآمده، استاد وفایی نیز در این محل بهطور زنده به خلق آثارش میپردازد و در این موزه، حضوری دائمی خواهد داشت. او همچنین گفت: استاد وفایی همزمان با آغاز کارش در این گالری، اثر تازهای را با موضوع چوگان شروع کرده که بهانهی آن هم تلاش برخی کشورها برای به تصاحب نام چوگان است. وی اظهار کرد: خلق زندهی آثار هنرمندان در این خانه و امکان بازدید دانشجویان و علاقهمندان از آثار آنها، زمینهی تربیت هنرمندان جوانتر را فراهم میکند و راه هنرمندان پیشکسوت را بدون دنبالهرو نمیگذارد. امیدواریم در آیندهی نزدیک هم ارتباطی را با آموزش و پرورش برقرار کنیم تا این خانه محل بازدید دانشآموزان باشد. نامورمطلق همچنین به برپایی نمایشگاه دیگری با موضوع نگارگری در گالری دیگری از این خانه اشاره کرد و دربارهی چگونگی ادارهی خانهی بهزاد و حضور دیگر هنرمندان در آن، توضیح داد: قرار شد این خانه را بهصورت هیئت امنایی همراه خانوادهی استاد بهزاد، هنرمندانی که با او درارتباط بودند و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اداره کنیم تا الگوی مدیریتی برای مکانهای فرهنگی و هنری شود.
یکی از مشکلاتی که در باستانشناسی کشور وجود دارد، حفاظت از مناطق کاوش شده است. بیشتر تپهها و مناطق کاوش شده، پس از بررسی به حال خود رها و در بیشتر موارد به محلی برای حفاریهای غیر مجاز تبدیل شده است. برای بررسی این موضوع با «محمد ابراهیم زارعی»، باستانشناس و مدیر گروه باستانشناسی دانشگاه بوعلی سینا گفت و گو داشتیم.
به نظر شما برای حفاظت از مناطقی که پیشتر حفاری شده است، چه راهکارهایی وجود دارد ؟
کاوشهای ما به چند دسته تقسیم میشود؛ یک دسته کاوشهایی است که در نتیجه انجام پروژههای عمرانی کشور مانند جادهکشی، به آن برخورد میکنند و از سازمان میراث فرهنگی خواسته میشود، در آن ناحیه کاوشهایی صورت گیرد. دسته دیگر کاوشها نیز ممکن است در راستای همین ساخت و سازها انجام بپذیرد، چنانکه ممکن است در طی یک پروژه آثاری به زیر آب رفته یا از بین برود. این کاوشها در نتیجه پروژه مطالعاتی سدهایی است که در کشور اجرا میشود که تعداد زیادی از کاوشها در حوضه آبگیر سدها انجام میگیرد. زیرا ممکن است با آبگیری سد این آثار به زیر آب برود.
دسته دیگر از کاوشها بر اساس سوال، طرح مسئله و فرضیه صورت میگیرد. تعداد این کاوشها چندان زیاد نیست. مثلا ما سوالاتی داریم که باید به آنها پاسخ داده شود و به این منظور ناچار باید به جستجو و کاوش پرداخت. برای انجام چنین کاری اعتباری در نظر گرفته میشود. اعتباراتی هم برای این که ما آثار را از زیر خاک درآوریم تخصیص مییابد. باید دید این آثار در چه سطحی است؟ چه حدودی را در برمیگیرد؟ در این حدود تا چه حد امکان کاوش وجود دارد؟ پس از کاوش تا چه اندازه به فکر حفاظت از این اشیاء هستیم؟
از همه مهمتر، حفاظت است. درباره سدها، تنها در دو - سه حالت است که امکان حفاظت وجود دارد چرا که در حال رفتن به زیر آب است. البته میخواهم بگویم حتی اگر پس از کاوش و آبگیری سد متوجه آثاری شدیم که آثاری به زیر آب رفته، ممکن است 200-300 سال آینده در کشوراتفاقاتی بیافتد و بتوانند این آثار را سالم از زیر آب بیرون آورده و نگهداری کنند. بنابراین باید آن را هم به نوعی محافظت کنیم، یعنی اگر خاکی برداشتیم و ترانشه ایجاد کردیم، مجددا پس از ثبت و ضبط دقیق گزارش روی آن را بپوشانیم و خاک را سرجایش بریزیم.حرف من گزینه سوم است.به قول شما پرسش و فرضیهای هست. ما باید در نظر داشته باشیم که پس از کاوش باید مشخص کنیم، چقدر کاوش کردیم؟ چقدر هزینه کاوش است؟ چقدر هزینه حفاظت است؟ از چه سیستم حفاظتی استفاده میکنیم؟ مثلا در زمینه حفاظت یک روش داریم که میتوان سازه را کاهگل کرد. یا برای حفاظت از شیوههای سنتی استفاده کرده و روی دیوارها را متناسب با نواع مصالح آن، دیوار را اندود کنیم. پیش از زدن کاهگل باید از لایههای دیگری نیز استفاده کرد. پرسش من این است که آیا این اتفاق در کاوش های ما میافتد؟
منظورتان از لایههای دیگر چیست؟
مثلا خاک یا لایه نرم دیگری که به دیوار آسیب نزند.اگر دیوار ما آجری یا خشتی باشد، آسیب نمیزند. ما نمیتوانیم روی یک دیوار عمودی خاک بریزیم چون آن را نمیپوشاند. میتوان از گونی یا پلاستیک استفاده کرد اگرچه پلاستیک هم چندان مناسب نیست. میتوان از گونی استفاده کرد و سپس روی آن را کاهگل زد. نگهداشتن سطح عمودی بسیار دشوار است و گرنه روی سطح افقی دیوار میتوان این کار را انجام داد. اما مناسبترین چیزی که فعلا میتوان در کاوشها از آن استفاده کرد، همین کاهگل است. اما همین کاهگل هم زمانی کارساز است که یک حفاظ هم برای آن در نظر بگیریم. یا اینکه اگر واقعا امکان حفاظت وجود ندارد، پس از کاهگل کردن روی آن گونی پلاستیکی گذاشته و با خاک بپوشانید. اگر نمیتوان آن را زیر یک سقف مناسب گذاشت بهترین راه حل همین است.اگر آن ترانشه برای بازیدید مناسب باشد و نگاه کردن به آن اطلاعاتی به بازدید کننده بدهد، بهتر است بودجهای برای مسقف کردن آن اختصاص داده شود. مانند کاری که در بخشهایی از هگمتانه صورت گرفته است با وجودی که خیلی ابتدایی است توانسته معماری آن را نجات دهد. بنابر این اگر ما بتوانیم این کار را به صورت مناسبتری انجام دهیم یک اثر را برای مدت طولانی میتوانیم حفظ کنیم و برای بازدید عموم از آن استفاده کنیم. شاید گزارشهای تخصصی باستانشناسی را 50 نفر ببینند ولی چنین آثاری را گردشگران بسیاری مشاهده خواهند کرد و بازخورد زیادی دارد.اما همین کار نیز شرایط ویژهای دارد؛ بازدید کنندهگان از چه فاصلهای میتوانند اثر را ببینند و روی آن بروند؟ چگونه باید این اثر را مسقف کرد؟ حفاظت آن باید مداوم باشد. نکته مهمتر این است که ما بتوانیم آن را به خوبی معرفی کنیم.مثلا نقشه کاملی از آن را به بازدیدکننده نشان دهیم تا کسی که اثر را میبیند بداند که با یک اثر معماری با این ساختار رو به رو است.
مسئلهای که با آن روبه رو هستیم این است که از تخت جمشید و تخت سلیمان تا تپه هگمتانه و تپه پیسا، باستانشناسی یک پروژه را گرفته و کاوشهایی را انجام داده و پس از مدتی اثر را به حال خود رها کردهاند، نمونهاش کاوشهای تپه پیسا است که عشایر در اوایل بهار روی آن چادر میزنند یا هگمتانه که ترانشههای آن پر از آب میشد یا حریم آن را آتش میزنند. البته این مسائل در همه مناطق وجود دارد ولی در اینجا وقتی از باستانشناس سوال میپرسی، او به نهاد متولی یعنی میراث فرهنگی ارجاع میدهد، میراث فرهنگی به کارشناس میراث و کارشناس به باستان شناس. این درحالی است که وقتی کار کاوش به پایان رسید باید فکری به حال آن کرد. این فاصله را چگونه میتوان پر کرد؟
ببینید کسی که طرح را ارائه میدهد و میگوید من در اینجا میخواهم کاوش انجام دهم، باید فکر حفاظتش را هم بکند. اما اگر باستانشناس این توانایی را ندارد و میراث فرهنگی هم برای حفاظت از آن کاری نمیکند، بهتر است کاوش چندان گسترده نباشد. اگر امکان حفاظت نیست بهتر است اصلا کاوشی صورت نگیرد. چون یکی از بحثهای مهم در کار ما این است که باید کاوشهایمان هدفمند و هدفدار باشد. که گاه نادیده گرفته میشود. سازمان متولی باید از باستانشناس بخواهد که بخشی از بودجه را به حفاظت اختصاص دهد. یا دستکم روی آن را بپوشاند تا باد و باران به اثر آسیب نزند. در غیر این صورت نباید اجازه کاوش داده شود. زیرا اگر اثری زیر خاک بماند، امکان سالم ماندش بیشتر از این است که مثلا دیوار 5-6 هزار ساله را از زیز خاک بیرون بیاورند و به حال خود رها کنند تا باد و باران آن را تخریب کند.
بنابراین کاوشگر و متولیان امر باید باهم هماهنگ باشند. ناظر و هدایتکننده طرح که سازمان میراث فرهنگی است، پژوهشکده و پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی هست، شعبههای استانی سازمان هست که باید به توافق برسند که چه مقدار کاوش انجام شود؟ کجا این کاوشها صورت گیرد؟ هدف از این کاوش چیست؟ آیا سوال و فرضیات ما مناسب است یا تنها میخواهیم چند نفر این اثر را ببینند؟
باید جلوی کاوشهای اضافی گرفته شود. کاوشهایمان باید هدفمند، بابرنامه و محدود باشد. باید تا آنجا که ممکن است با کاوشهای میدانی مشکل را حل کنیم. ولی اگر لازم باشد کاوشها را در سطح گستردهتر انجام دهیم تا بافت جایی را مشخص کنیم، در این حالت بیش از هرچیز باید به فکر حفاطتش باشیم. باید برنامه حفاظتی این را از پیش تعیین کنیم تا پیش از فصل سرما و رسیدن برف و باران برای آن سقفی در نظر گرفت. باید تمهیدی اندیشید که آب در درون این ترانشهها جمع نشود چون این بزرگترین اشتباه است.
این موارد در واقع برای آینده است. مسئله ما این است که خیلی از کاوشهای انجام شده در حال تخریب است که ظاهرا برای این کار بودجهای هم در نظر گرفته نشده است. چندیست استفاده از نهادهای خصوصی مطرح شده است، مثلا شرکتی برای تبلیغ محصولاتش محوطهای را پوشش شیشهای بزند یا اینکه داربستهای جدیدی را با نظارت میراث بزند و خودش هیچ بهرهای جز کار تبلیغاتی از آن نبرد. به نطر شما این راهکارها تا چه اندازه میتواند مفید باشد؟
در حال حاضر، پاسخ گفتن به این سوال خیلی دشوار است. این تنها یک پیشنهاد است که باید به صورت طرح در آید و یک نمونه عینی هم معرفی کند. در یک کارگروه تخصصی، برنامهای مدون برای آن در نظر گرفته و بررسی کنند و متخصصان نظر دهند که آیا این کار مناسب است یا خیر؟ در میراث فرهنگی کمیته فنی وجود دارد که میتواند درباره کارایی طرح نظر دهد.خود میراث فرهنگی در شرایط فعلی با هزینه کمتر چه میتواند بکند؟ برخی کارهای گذشته و حال چندان توجیه منطقی ندارد و فاجعه است. به نظر میرسد باید بودجهای برای حفاظت از آنها در نظر گرفته شود. این حفاظت دو راه دارد. اگر جایی را باز کردیم و برای بازید عموم مناسب بود مسقف کنیم ولی اگر جایی بود که کسی آن را نمیبیند، پس از اتمام کار نقشهبرداری کرده و پس از ثبت و ضبط، روی آن را بپوشانیم تا حفظ شود. آثاری در حال تخریب و نابودی است که مستندات اصلی ما هستند و ما باید در جهت حفظ و نگهداری آن از روشهای درستی استفاده کنیم. البته برای این روشهای حفاظتی هم باید طرح داشته باشیم و از مصالح متناسب با منطقه استفاده کنیم.
بیشتر تپههای باستانی پس از کاوش رها شده و به مرکزی برای حفاریهای غیر مجاز تبدیل شده است. گاهی به جای یگان حفاظت از نیروی انتظامی استفاده میشود. برای حفظ این آثار علاوه بر موارد فنی که گفتید چه تعداد نیروی انسانی نیاز است که میراث فرهنگی میتواند تامین کند؟
تا زمانی که مردم از نظر فرهنگی به این آگاهی نرسند که خودشان باید میراث گذشتگانشان را حفظ کنند، محال است، بتوانیم کاری کنیم. تصور کنید همدان 2000 اثر دارد شاید 500تا از این آثار بنا است و 1500تا تپه، اگر بخواهیم برای این 1500 اثر محافظ بگذاریم در سه شیفت سه نفر باید بگذاریم که میشود 4500 نفر. این اصلا امکانپذیر نیست. به نظر من بهترین راه، ورود مردم به این عرصه است. زمانی انجمنهای دوستدار میراث فرهنگی وجود داشت که نمیدانم چه بر سرشان آمد؟ اگر دوباره این انجمنها احیا و فعال شوند، از شوراهای شهر و روستا استفاده شود، بهترین راه کمک به میراث فرهنگی NGO ها هستند. این سازمانهای مردم نهاد میتوانند به مردم آگاهی دهند تا مردم خودشان از این آثار محافظت کنند. مثلا اگر در یک روستا که تپهای تاریخی دارد، ده نفر عضو انجمن داشته باشیم که کارت فعالیت در انجمن دارند بدون چشمداشت مالی از آن اثر محافظت میکند و سالیانه کتاب یا بوشوری که به آگاهی بیشترش کمک میکند در اختیار او قرار میدهیم. این افراد با دانش و آگاهی خود میتوانند در نگهداری از آثار تاریخی و جلوگیری از حفاری غیرمجاز یا تخریب بسیار مفید باشند. درغیر این صورت ما بیش از یک میلیون نیروی کار میخواهیم که این اصلا برای دولت امکانپذیر نیست.نه در این شرایط که در هر موقعیتی هم، با ایدهآلترین دولت و ایدهآل ترین درآمد هم به صرفه نیست که چنین کاری صورت گیرد. پس بهترین کار این است که ما از وجود خود مردم و انجمنهای مردم نهاد که از گذشته وجود داشته استفاده کنیم. میراث فرهنگی که در سالهای گذشته اساسنامهای هم برای تشکیل انجمن داشت. میتوان این انجمنها را احیا کرد چراکه کارایی آنها بیش از کل گارد میراث فرهنگی و گارد پاسداران میراث فرهنگی است. تعداد آثار بسیار زیاد است و تعداد نیروهای حفاظت بسیار کم، از سوی دیگر با بگیر و ببند که کاری از پیش نمیرود، باید ارزش این آثار را به مردم بفهمانیم. و به مردم یادآوری کنیم که اینها شناسنامه خودشان است که با دست خود از بین میبرند.